برگزاری سومین نشست علمی همایش ملی «پیام شاهنامه، پایندگی زبان فارسی»
سومین نشست همایش ملی پیام شاهنامه، پایندگی زبان فارسی در روز دوشنبه 26 اردیبهشتماه 1401 در فضای ادوبی کانکت برگزار شد. دبیر این نشست دکتر سعید طرزمی بود که ضمن سپاس از دستاندرکاران این همایش توضیحات مختصری در باب اهمیت شاهنامه و زبان فارسی داد و گفت: فردوسی بزرگ تمام عمر خود را صرف زنده نگهداشتن و پویایی زبان فارسی کرد.
نخستین سخنران این نشست دکتر علیرضا مظفری عضو هیئت علمی دانشگاه ارومیه بود. دکتر طرزمی معرفی مختصری از کارها و پژوهشهای ایشان را يادآور شد و جلسه را به دکتر مظفری سپرد. دکتر مظفری سخنرانی خود را با عنوان «نگاهی دیگر به دورهبندی شاهنامه» آغاز کرد و گفت: اگر اکنون زبان فارسی زنده و پویا است به همت بلند ابوالقاسم فردوسی و اثر سترگ اوست. هیچ زبان زندهای در دنیا به اندازۀ زبان فارسی مدیون و مرهون شاهنامۀ فردوسی، وابسته به حماسه ملی آن ملت نیست. زبان یونان بدون ایلیاد و اودیسه و زبان هند بدون مهابهاراتا و رامایانا میتوانست به حیات خود ادامه دهد؛ اما زبان فارسی بعد از فراگيری دین اسلام با وجود زبان عربی که هم پشتوانۀ دینی داشت و هم حمایت سیاسی به مدد همت بزرگ فردوسی و اثر بزرگ او توفیق حیات یافت و همۀ ما ایرانیان وامدار فردوسی هستیم.
مظفری ادامه داد: مراد من از دوره، دورۀ پادشاهی پیشدادیان و کیانیان است. در سلسله نسبهایی که بین این دو سلسله وجود دارد، یک دوگانگی دیده میشود. من به دنبال پاسخ برای این پرسش هستم که علت این دوگانگی در بین دو سلسلۀ پیشدادیان و کیانیان چیست؟ در نسبشناسی شاهنامه، شاهان کیانی از منوچهر هستند، بنابراین دوگانگی نسبی نمیتواند علت تفکیک دو گروه از شاهان شاهنامه باشد. دکتر مظفری ضمن توضیحاتی دربارۀ شخصیتهای دو دورۀ پیشدادی و کیانی و ارجاع به نظر پژوهشگران به نام و بزرگ افزود: در این مقاله تنها به یک عامل از عواملی که موجب این تفکیک شدهاند، پرداخته شده است. وی ادامه داد: باید قبل از بحث به یک اتفاقنظر دربارۀ اصطلاحاتی چون خدایی، شاهی و قهرمانی رسید، خدایی مفهومی چند ظرفی است و متضمن بسیار از مفاهیم چون آفرینش، تقدیر، سرنوشت، تعیین حدود آفریدگان و... است. شاهی همواره به معنی تسلط بر هستی و فرمانروایی بر موجودات زیر دست بوده است و قهرمانی عنوانی برای موجودی اعم از انسانی و غیرانسانی که به نمایندگی از خدا یا پادشاه پای در میدان جنگ با مخالفان میگذارد و از قلمروی فرمانروایی دفاع میکند.
در ادامه مظفری گفت: در شاهنامه در دورۀ پیشدادیان، شاه قهرمانهایی را میبینیم که هم فرمانروایی میکنند و هم در برابر مخالفان خود میایستند. بنابراین میتوان گفت اتفاقی که موجب تفکیک دو دورۀ پیشدادیان و کیانیان شده است، مقدماتش در دورۀ منوچهر شاه دیده میشود. مظفری در ادامه به مقایسۀ منوچهر با اسفندیار پرداخت و گفت: هر دو شاهزاده بودند اما منوچهر دنبال تفکیک بین شاهی و قهرمانی و اسفندیار در پی پیوند دوبارۀ شاهی و قهرمانی بود. بهطور خلاصه علت تفکیک دو گروه پیشدادیان و کیانیان تفاوت در نوع حکومت آنها بود، در دورۀ پیشدادیان شاهان، شاه قهرمان هستند اما در دورۀ کیانیان این دو خویشکاری از یکدیگر جدا شده و شاهان تنها شاه هستند و قهرمانی را به دیگران سپردهاند.
دومین سخنران این نشست دکتر محمد طاهری خسروشاهی، سردبیر مجلۀ سفینه تبریز و مدرس آموزش زبان فارسی به غیر فارسیزبانان دانشگاه تبریز بود. عنوان سخنرانی ایشان «دانای طوس در شعر نظامی گنجهای» بود.
دکتر خسروشاهی گفت: در نوشتههای دو تن از برجستهترین سخنوران شعر فارسی (فردوسی و نظامی) اشتراکات فراوانی دیده میشود، این اشتراکات معنایی و لفظی در نظم و بیان داستانهای شاهنامه و خمسۀ نظامی نشانگر وجود زمینههای مشترک ذهنی و زبانی در هر دو اثر است. در مطالعۀ زندگی این دو شاعر نیز اشتراکاتی دیده میشود که برخی از آنان را اشاره خواهم کرد. فردوسی تمام عمر خود را در طوس بوده و سفر او به غزنه که در برخی منابع به آن اشاره شده، ساختۀ افسانهپردازان است. نظامی نیز تمام عمر خود را در گنجه به سر برده و داستان سفر او به مکه که در تذکرهها آمده، خالی از اشکال نیست. هر دو شاعر با عزت نفس زندگی کرده و از دربار شاهان دوری کردهاند. پیرامون هر دو شاعر در کتب تذکره داستانهایی برساخته وجود دارد. تأکید به هویت ملّی در آثار این دو سخنور از دیگر اشتراکات است. مطالعۀ خمسۀ نظامی نشان میدهد که او بيش از همۀ شاعران از فردوسی و شاهنامه تأثیر پذیرفته است، جدا از تأثيرپذيری از وزن و سبک شاهنامه، اشارات او به اساطیر و پهلوانان ایران نیز دیده میشود. نظامی در جایجای آثار خود شاهنامه را مدنظر داشته و در دیباچۀ لیلی و مجنون آرزو میکند فرزندش به آن درجه از رشد برسد که بتواند شاهنامه را بخواند، همچنین نظامی در باب سبب نظم هفت پیکر که داستان بهرام گور ساسانی است، باز به داستان محمود و فردوسی اشاره میکند. در اقبالنامه که از سرودههای آخر نظامی گنجهای است، خود را وارث حکیم طوس میداند. خسروشاهی ادامه داد: نظامی با متون درجۀ اول فرهنگ و تمدن ایرانی بهویژه شاهنامه سروکار داشته و در ترغیب او به سرودن داستانهای ایرانی بیتأثیر نبوده است، البته در نوع روایت و شرح داستان تفاوتهایی نیز دیده میشود. خسروشاهی با ابیاتی از نظامی و فردوسی برخی از تأثيرپذيریهای لفظی و معنوی را بیان کرد و در پایان گفت: شاید بهدلیل برخی حالات شاعرانه، نظامی مدعی برتری خود از فردوسی شده و کار فردوسی را به نقره و کار خود را به زر تشبیه میکند و در شرفنامه فردوسی را «پیر کهن نا راستگو» خطاب میکند.
سومین سخنران این نشست، دکتر بهمن دمشقی خیابانی، دانشجوی دکتری ادبیات حماسی دانشگاه آزاد واحد مشهد بود. عنوان سخنرانی ایشان «روایت ضحاک در طومارهای نقالی» بود که ایشان تعدادی از طومارهای نقالی را برای بررسی داستان ضحاک گردآوری کرده بودند ازجمله؛ فردوسینامه انجوی شیرازی، طومار هفت لشگر، طومار جامع نقالی، طومار نقالی مرحوم سعیدی، شاهنامه هفت لشگر و.... بود، خیابانی در ابتدا به نام پدر ضحاک در طومارهای نقالی اشاره کرد و گفت: در بین طومارهای مورد بررسی، روایت پدر ضحاک تنها در سه روایت از کتاب مرحوم انجوی دیده شده که در دو مورد به نام وی اشاره نشده و در یک مورد با نام امیرمردار تازی از وی یاد شده است. وی همچنین به جنگ ضحاک و جمشید و به پادشاهی رسیدن ضحاک پرداخت و چند نمونه از روایات گوناگون از چگونگی آمدن ابلیس نزد ضحاک و تسلط او بر جمشید را بهطور خلاصه گفت: در برخی روایات به چگونگی کشتهشدن جمشید اشارهای نشده و ما اطلاعی از آن نداریم که تفاوت آن را با شاهنامه بررسی کنیم. خیابانی ادامه داد: در یک روایت که بسیار منحصربهفرد است، این است که جمشید برخلاف شاهنامه پانصد سال پادشاهی کرده و ضحاک وزیر وی معرفی شده که از عدالت جمشید به ستوه آمده است. در روایت دیگری به کودکی ضحاک نیز اشاره شده و از تغذیۀ او از شیر گرگ به مدت دو سال سخن رفته و وقتی بزرگ میشود از خون و مغز حیوانات شکارشده استفاده میكند، روزی نیز شکاری نصیب او نشده و مرد خارکنی را طعمه خود قرار میدهد. اما این روایت ساختگی است و برای توجیه کشتن مردم جهت تغذیه مارهای ضحاک است.
روایت طومار شاهنامه مرحوم سعیدی به روایت شاهنامه بسیار نزدیک است و در آن روایت، ضحاک با ضربهای بر شانه جمشید او را از پای در میآورد. در روایت دیگری، جنگی بین جمشید و ضحاک صورت نمیگیرد. در بین این طومارها، شاهنامۀ نقالان مفصلتر از دیگر آثار است، در این اثر جمشید، گرشاسپ را نیز برای نبرد با ضحاک روانه میکند و گرشاسب بیهوش میشود، سپس او را به مکان دیگری انتقال داده و از ترس ضحاک پنهانی به حیات خود ادامه داده و در آخر به مرگ طبیعی از دنیا میرود. جمشید بعد از شکست از برادرش یاری میطلبد، اما او از آخر زندگی خود باخبر شده و به یاری جمشید نمیرود.
سخنران چهارم نشست محمد بیانی، دانشجوی دکتری ادبیات حماسی دانشگاه فردوسی مشهد و موضوع سخنرانی ایشان «نقدی بر مقاله؛ فردوسی نام رستم را چگونه تلفظ میکرد از دکتر سجاد آیدنلو» بود. ایشان نیز با سلام و احترام به حضار سخنان خود را آغاز کرد. بیانی ابتدا خلاصهای از نظرات دکتر آیدنلو در این مقاله را ارائه داده و گفت: دکتر آیدنلو با استناد بر بیت معروف: برستم بگفتا غم آمد به سر/ نهادند رستمش نام پسر، با تکیه بر ریشهشناسیهای عامیانه به کار رفته در شاهنامه، نمونههای تلفظ اسامی در زبانهای پهلوی، ارمنی، ایلامی و... ارائه میدهد، این فرضیه را مطرح میکند که فردوسی رُستم را رَستم تلفظ میکرد. بیانی ادامه داد: این نظر از چند منظر نمیتواند درست باشد، ریشهشناسیهای ارائهشده در شاهنامه در زمرۀ ریشهشناسی عامیانه قرار میگیرد و در دیگر آثار نیز گاهی دیده میشود که براساس یک اتفاق یا یک ویژگی در شخصیت نامی بر او نهاده میشد همانند اژیدهاک که دهاک یعنی ده عیب؛ اما این ریشهشناسیهای عامیانه نباید سند تلفظ نامهای شاهنامه قرار گیرد. چرا که از متد علمی برخوردار نیست و این ریشهشناسیها ذوق و هنر شاعر است. بیانی افزود: دکتر آیدنلو در بخشی از مقاله گفته است: در شاهنامه همواره ریشهشناسیهای ارائهشده با اصل نام تلفظ یکسان دارد و شواهدی از شاهنامه را ارائه میدهد؛ اما دو مورد از شواهد، سخن دکتر آیدنلو را نقض میکند: اولی در نام منوچهر و بیت: می روشن آمد ز پرمایه جام/ مناچهره دارد منوچهر نام، در اینجا بین مناچهره و منوچهر اختلاف قابل توجهی دارد. شاهد دوم بیت : گوان پهلوانی بود زورمند/ به بازو ستبر و به بالا بلند/ گوان خوان تو اکوان دیوش مخوان/ نه بر پهلوانی بگردد زبان، باز گوان و اکوان از نظر آوایی اختلاف دارند، بنابراین دلیل دوم دکتر آیدنلو نیز رد میشود. دلیل دیگر دکتر آیدنلو مبنی بر چند تلفظی بودن نام رستم است که ایشان به تلفظ پهلوی، ایلامی، ارمنی و... اشاره میکنند؛ اما باید دید علت و ریشۀ این تلفظهای گوناگون چیست؟ بیانی به بررسی تلفظ نام رستم در زبانهای نام برده پرداخت و گفت: وقتی ما تلفظ سغدی و پهلوی نام رستم که اصیل هستند، را داریم ديگر نیازی به دیگر تلفظها نیست. چراکه وقتی نامی از یک خانوادۀ زبانی وارد خانوادۀ زبانی دیگری شود، به خاطر تفاوت دستگاههای آوایی تلفظ واژه نیز تغییر میکند. نام کوروش نیز در زبانهای نام برده از نظر آوایی اختلاف دارد.
بیانی ادامه داد: برای اینکه به تلفظ نام رستم در زمان فردوسی پی ببریم، باید هم به متن و هم به فراتر متن شاهنامه نگاه کنیم. شاهنامۀ ابومنصوری که از منابع فردوسی در سرایش شاهنامه بوده و پیشینهاش به خداینامه میرسد، از ترجمههای پهلوی خداینامهها گردآوریشده و فردوسی نیز از دهقانان بوده و از کودکی تحتتأثیر تلفظ پهلوی نام رستم قرار گرفته است نه تلفظ سریانی و ارمنی. همچنین ما شاهدی داریم که نشان میدهد فردوسی از تحول آوایی واژگان از پهلوی به فارسی دری آگاه بود، همان شاهدی که برای نام اکوان دیو آمد: گوان خوان تو اکوان دیوش مخوان/ نه بر پهلوانی بگردد زبان. بنابراین چه از طریق شاهنامۀ ابومنصوری نگاه کنیم و چه از طریق تلفظی که فردوسی در معرض آن بوده، قطعاً رُستم تلفظ میشد و ما نمیتوانیم مدعی شویم که فردوسی رُستم را رَستم تلفظ میکرد و جز با تلفظ پهلوی با هیچ تلفظ دیگری از این نام آشنا نبود.
آخرين سخنران نشست دکتر سعید طرزمی و عنوان مقالۀ ایشان «آذربایجان و شاهنامه (پیشینه، انجام، واکنشها، جایگاه آینده) بود. در واقع یک نگاه چند منظری به کتاب آذربایجان و شاهنامه اثر دکتر آیدنلو بود، طرزمی ابتدا معرفی مختصری از دکتر آیدنلو و کتاب ایشان داد و گفت: این پژوهش دکتر آیدنلو ازجمله کتابهایی است که آفرينندۀ یک جریان بودند، چرا که نقدها و پژوهشهای زیادی را به دنبال داشته است. این مقاله در واقع یک نگاه کلی به ساختار کتاب دارد، بخش اول پیشینۀ این پژوهش است که آیا قبل آیدنلو پژوهشگرانی بودند که به این مبحث بپردازند؟ بخش دوم انجام و ساختار کتاب را بررسی کرده و سپس به واکنشهای انجامشده به این کتاب مورد بررسی قرار گرفته و در پایان، آیندۀ کتاب را پیشبینی کرده است. طرزمی ادامه داد: هر صاحب قلمی میتواند نظر خود را داشته باشد و در آذربایجان و خارج از آذربایجان نیز پژوهشگرانی بودند که مواضع فردوسی را در برخی موارد نمیپسندیدند. دکتر آیدنلو این موارد را جمعآوری کرده و پاسخ دادهاند، ازجمله نظرات ناصر پورپیرار را نقد کردهاند. طرزمی برخی پژوهشهای انجامشده پیش از کتاب دکتر آیدنلو را نام برده و توضیحات مختصری در باب هر کدام از آنها ارائه داد.
دکتر طرزمی در قسمت دوم مقاله، فصلهای کتاب را مورد بررسی قرار داده و ویژگیهای هر کدام را بهطور مختصر ارائه داد. ازجمله بخشهای مهم کتاب جایگاه جغرافیایی آذربایجان در شاهنامه، ابیات الحاقی که در شاهنامه خالقی مطلق حذف شده، شاهنامه و آذربایجان که به شاعران آذربایجان که از شاهنامه تأثیر پذیرفتهاند، پرداخته است. بخش مهم دیگری از کتاب، سرودن گرشاسپنامه اسدی طوسی در آذربایجان است که نشان میدهد حاکمان آذربایجان به شاهنامهسرایی روی خوش نشان داده و اهمیت قائل بودند. بخش آخر کتاب شامل نظرات منتقدان است که دکتر آیدنلو به هر کدام پاسخی درخور دادهاند. طرزمی در پایان به بازخوردها و واکنشهای انجامشده بر این پژوهش پرداخت که منشأ بسیاری از مقالات و پژوهشها بود و در ادامه راه را برای بسیاری از پژوهشگران هموار کرد، طرزمی به بسیاری از این آثار اشاره کرد و افزود: کتاب آذربایجان و شاهنامه از نیازمندیهای شاهنامهپژوهی بود.
در پایان طرزمی از دستاندرکاران این نشست سپاسگزاری کرد و با ابیاتی در وصف حکیم ابوالقاسم فردوسی و زبان فارسی، نشست را به پایان برد.
گزارش: نیره حسینزاده
نظر شما