که جز مرگ کس را ز مادر نزاد

که جز مرگ کس را ز مادر نزاد

او سال ها برای ویرایش، ترجمه و درست نویسی فارسی پدری کرد و مخصوصا ویرایش را از آب و گل کشید، سروسامان داد و راهی بازار کرد. میزان درد فقدان او را از فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مرکز نشر دانشگاهی و نامۀ فرهنگستان باید پرسید که سال های سال در کانون هر کدام حضوری محسوس داشت. اگر او اجازه می داد که نامش را در شناسنامۀ کتاب هایی که با ویرایش وی تشخص یافته و راهی بازار شده، قید کنند، امروز چه همه کتاب هایی که به نام او مزین نبود! یا اگر نام ویراستاران و خبرگانی که مستقیم از کلاس ها و جلسات، یا غیرمستقیم از کتاب ها و آثار او بهره برده اند در دفتری ثبت می شد، آن دفتر اینک کتابی کرامند شده بود که کمتر صاحب نامی را در عرصۀ ویرایش، ترجمه و نویسندگی آکادمیک فارسی می توانستی یافت که به بودن نامش در این کتاب منتخر نباشد؛ اما احمد سمیعی مرد خودنمایی نبود هرچند که اگر هم می بود حقش بود.

این سال های آخر بیشترین حضورش در فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود، همیشه حتی زمانی که در جلسات رسمی هم شرکت می کرد مقاله ای مطلبی یا کتابی زیر دستش بود و قلمی که هر دم و لحظه روی کاغذ می لغزید و کلمه ای و جمله ای را جابه جا می کرد یا نقطه ای، علامت سوالی پایان یا در میانۀ جمله می گذتاشت. بی شک کمتر کسی به اندازۀ او حرص کار داشت و از دم و لحظۀ حیات به نیکی بهره بر می داشت. مراکز و نهادهای ویراستاری یا نه همه ویراستاران امروز ناباورانه به سایۀ او بالای سر کتاب ها خیره مانده اند و از خود می پرسند: چه کسی جای خالی احمد سمیعی را پر خواهد کرد؟

یک پایش همیشه در گیلان بود و با ابرام نسبت «گیلانی» را همواره پشت نام خود می گذاشت، اما با این حال او به مشهد و نهادهای پژوهشی خراسان هم عنایتی داشت. به برنامه های دیگر او کاری ندارم. در ارتباط با بزرگداشت سالانۀ فردوسی که من در میانۀ کارش بود، عرض می کنم در سال 1389 با هیأت علمی فرهنگستان در برنامه بزرگداشت فردوسی هم سخنرانی کرد و هم در میزگرد ویژه زبان فارسی اظهارنظرهای عالمانه داشت. اولین نشان فردوسی را در سال 1393 به عنوان خادم زبان فارسی در مشهد به او دادیم و نام چه کسی زیبنده تر از او به این عنوان می توانست باشد؟ در سال 1397 یک بار دیگر از سوی فرهنگستان برای شرکت در برنامۀ «بزرگداشت هفتادسالگی محمدجعفر یاحقی» به مشهد آمد و یقین دارم اگر می بودباز هم می آمد.

سمیعی زبان فارسی را محکم و پیراسته و آزادوار می نوشت. ترجمه های جانانۀ او میزان ترجمۀ موفق و کامیاب بود. خدماتش به زبان فارسی، چه در کسوت ویراستار و چه به عنوان مترجم و مؤلف زبانزد و نامبردار است. زبان فارسی اگر در این روزگار ده نفر محکم کار و دلسوز و معتدل نویس از قبیل او می داشت نباید هیچ بیمی به خود راه می داد. با رفتن او یکی از ستون های استوار زبان فارسی فروریخت و معلوم نیست نثر فارسی بتواند جای خالی او را در عالم استواری کاری به این زودی ها پر کند.

فقدان استاد احمد سمیعی گیلانی را به جامعه ادبی ایران و به ویژه دنیای ویراستاری و مهم تر از همه فرهنگستان زبان و ادب فارسی تسلیت می گویم.

 

محمدجعفر یاحقی

مدیر مؤسسۀ خردسرای فردوسی

 

نظر شما