نیابد کسی چاره از چنگ مرد

نیابد کسی چاره از چنگ مرد

《نیابد کسی چاره از چنگ مرگ》

پاییز غم انگیزی را آغاز کردیم در خردسرای فردوسی. برگها وقتی در پاییز فرومی‎ریزند شکوه رنگ‎ها سایۀ غم را فرو می پوشاند یعنی زیبایی رنگ‎های پاییزی غم زردشدن و افتادن را از یاد می برد. دریغ از آن روزی که برگی پیش از زردشدن برگ‎های درختان در راه دیگران فرو افتد! و همۀ یاران و دوستداران و آشنایان را دلگیر و پریشان کند!

 زنده‎نام رضا یوسفی با آن قامت رشید و سرِ افراخته همان برگ شادی‎بخش جلسات مؤسسه بود که چه بی‎هنگام در باد خزان پرکشید و به آسمانها رفت! او نه‎تنها یک دوستدار شاهنامه و عضو وفادار جلسات شاهنامه‎خوانی که یک پیشگام استوارکار و کوشنده در جرگۀ همیاری و انگیختن دیگران به پشتیبانی از برنامه‎های مؤسسه هم بود. 

با رفتن او خردسرا یکی از رهروان راستین و پشتیبانان سربلند خود را از دست داد. پس سزاوار چنان است که هم دودمان آن گرامی‎مرد و هم خانوادۀ بزرگ خردسرای فردوسی یکپارچه از فقدان او اندوهناک باشیم و برای روان تابناکش آرامش آرزو کنیم. 
 
محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسهٔ خردسرای فردوسی


 

نظر شما